درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي (1)


 

نویسنده : محمدصادق مزيناني




 
درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است . هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.
نويسنده پس از تبيين مسائل ياد شده و بيان نمونه هايي از آن در كلام و رفتار امام حسين (علیه السّلام)، به بررسي عبرت هاي عاشورا مي پردازد . وي تحليل عوامل زمينه ساز حادثه عاشورا را مايه عبرت جامعه اسلامي و نظام ديني دانسته، مهم ترين آن ها را تحت عنوان دگرگوني ارزش ها و آرمان هاي حاكم بر جامعه نبوي و كوتاهي خواص از انجام رسالت خود، بازگو مي نمايد. جدايي مردم از اهل بيت (علیهم السّلام) و دنياگرايي خواص از جمله موضوعاتي است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه
 

در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته اند . باز هم جاي گفتن و نوشتن باقي است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده اي برخوردار است كه هر چه بيش تر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود زواياي نوتر و تازه تري از آن آشكار خواهد شد .
قيام عاشورا از سال 61 هجري تا امروز همچون چشمه اي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام بخش بسياري از نهضت هاي حق عليه باطل بوده است . انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني (رحمة الله علیه) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاري و پايايي آن نيز در گرو بهره گيري از درس ها و عبرت هاي آن است . درس هاي عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است:
«كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم .» (1)
يعني درگيري حق جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است . رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است . از اين روي، عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است .
سخن ما در اين گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي » در باره يكي از اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پي خواهيم گرفت:
الف . درس هاي عاشورا;
ب . عبرت هاي عاشورا .
پيش از آن يادآوري چند نكته مفيد و مناسب مي نمايد:

1 . تفاوت درس و عبرت
 

درس گرفتن از قيام عاشورا يعني گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگي فردي و اجتماعي، الگو و اسوه قراردادن . در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايي روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اي بس بزرگ آفريدند، حادثه اي كه مي توان براي شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوي مناسب و كارآمدي باشد .
عبرت: واژه «عبرت » از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزي به چيز ديگر است .
به اشگ چشم «عبره » گفته مي شود، (2) چون اشگ از چشم عبور مي كند . در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مي كند . به همين مناسبت به حوادثي كه به انسان پند دهد «عبرت » گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلي راهنمايي مي كند . (3)
بنابراين، عبرت آموزي يعني از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسي و از آن پند گرفتن است . عبرت آموزي از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعي قرار دارد، چه چيزي او را تهديد مي كند و چه چيزي براي او لازم است .
با اين بيان، تفاوت اساسي بين درس و عبرت وجود ندارد; چرا كه عبرت آموزي نوع ديگري از درس است، اما درس از راه عبرت گيري . با اين توضيح كه ما در درس آموزي نقطه هاي اوج و خوبي ها را مي بينيم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفي مي كنيم . اما در عبرت آموزي، تنها به خوبي ها و الگوهاي مثبت نگاه نمي كنيم بلكه بدي ها و زشتي ها و نامردمي ها را نيز مي بينيم و از آن به گونه اي ديگر درس مي آموزيم . به گفته استاد شهيد مطهري: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نوراني، تاريك و سياه . صفحه سفيد قهرماناني چون امام حسين (علیه السّلام) و قمر بني هاشم و صفحه سياه قهرماناني چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد . در بحث عبرت ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت هاي آنان نيز توجه مي شود .

2 . اهميت بحث در انديشه اسلامي
 

هر چند برخي درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ را نفي كرده اند، (4) ولي بر اساس بينش اسلامي، اين موضوع مورد تاييد و تاكيد منابع ديني ماست . قرآن و روايات در بسياري از موارد ما را به درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ فرا خوانده اند . از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامني يوسف و ديگر مسائل مي فرمايد:
«لقد كان في قصصهم عبرة لاولي الالباب; (5) در قصه هاي آنان براي صاحبان خرد عبرت است .»
امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مساله تاكيد كرده اند . به عنوان نمونه: علي (علیه السّلام) به يكي از كارگزارانش مي نويسد:
«و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها، فان بعضها يشبه بعضا و آخرها لاحق باولها; (6) از گذشته دنيا، براي مانده و آينده آن پند و عبرت گير . چرا كه پاره هاي تاريخ با يكديگر همانندند و پايانش به اولش مي پيوندد .»
آيات و روايات در اين باره فراوان است . در اين جا به همين دو نمونه بسنده مي كنيم .

3 . ابعاد بحث
 

عبرت هاي عاشورا، از دو زاويه درخور بحث و بررسي است:
الف . از بعد تاريخي; از اين بعد محقق با مطالعه و تحليل چند مقطع از تاريخ اسلام به علت يا علل اين فاجعه بزرگ دست مي يابد . چرا كه اين قيام بزرگ بدون مقدمه و زمينه قبلي نبود بلكه مقدمات بسيار از دير زمان زمينه هاي آن را فراهم كرده بود . بنابراين، اگر از اين بعد بخواهيم به اين رويداد نگاه كنيم بايد به حدود پنجاه سال پيش از آن برگرديم و پس از بررسي حوادث گذشته به تحليل روي كارآمدن يزيد و فاجعه عاشورا بپردازيم .
ب . از بعد نظري; در اين جا به اصول و عواملي كه در اين رويداد نقش داشته اند بايد پرداخته شود . به ديگر سخن، در فرهنگ اسلامي، تعيين سرنوشت جامعه و تاريخ به دست انسان است:
«ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم . (7) ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم .» (8)
جامعه و تاريخ همانند ديگر پديده ها داراي ضابطه و قانون است، و قوانين حاكم بر آنها همانند قوانين حاكم بر ديگر پديده ها ثابت و غير قابل تغيير است:
«و لن تجد لسنة الله تبديلا .» (9)
خداوند حتي به جامعه مؤمنان خطاب مي كند كه اگر آنان از ايمان خويش روي برگردانند طولي نخواهد كشيد كه گروهي را جايگزين آنان خواهد كرد . (10)
بر اين اساس پيدايش، بقا، رشد و حركت و نابودي جوامع در گذشته و حال و آينده پيرو اصول و قانونهايي است كه با دقت در منابع و متون ديني مي توان به پاره اي از آن ها و يا همه آن ها دست يافت . در اين گفتار، در صدد بيان و تشريح اين اصول نيستيم، بلكه مي خواهيم با مطالعه تاريخ، اصولي و عواملي را كه سبب رويداد عاشورا شده اند شناسايي كنيم . در اين نگاه هر چند مطالعه و تحليل مقاطع گذشته تاريخ در پنجاه سال پس از رحلت پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) براي پژوهش گر لازم است ولي طرح همه آن ضرورتي ندارد، پژوهش گر از آن تحقيقات در اين نگاه بهره مي گيرد .
هر چند هر دو نگاه مفيد درس آموز است، ولي در اين پژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوم مورد بحث قرار مي دهيم، يعني به پاره اي از اصول و عواملي كه زمينه ساز حادثه عاشورا شده اند اشاره خواهيم كرد .
4 . از قيام عاشورا تحليل هاي گوناگوني ارائه شده است . يكي آن است كه عاشورا از اسرار الهي و تكليفي ويژه براي امام حسين (علیه السّلام) بوده است و هيچ فرد و يا معصوم ديگري چنين وظيفه اي نداشت است . (11) اگر اين تحليل را بپذيريم، سخن گفتن از عاشوراهاي ديگر و همچنين درس و عبرت گيري از رويداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سياسي بي معني خواهد بود، چرا كه وظيفه اختصاص مجالي براي الگوبرداري باقي نمي گذارد . ولي اين تحليل از سوي متفكران اسلامي، از جمله شهيد مطهري به عنوان يكي از تحريف هاي معنوي عاشورا نقد و رد شده است . (12) اما در تحليل هاي ديگر حركت و قيام امام (علیه السّلام) مي تواند الگو و سرمشق هر مسلماني به ويژه رهبران جامعه باشد . همان گونه كه خود آن حضرت خواستار آن بوده اند: «و لكم في اسوة » . (13) بنابراين، قيام امام حسين (علیه السّلام) از ابعاد گوناگون مادي و معنوي، فردي و اجتماعي، اخلاقي، سياسي، نظامي، فرهنگي مي تواند الگو و سرمشق باشد . و در نتيجه استنتاج سنت ها و قواعدي از اين حادثه در وضعيتي همانند وضعيت روزگار امام حسين (علیه السّلام) امكان پذير خواهد بود .

درس هاي عاشورا
 

درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است . هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست، اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان مشخصي نيست . اگر تا ديروز عده اي مي پنداشتند كه عاشورا حادثه اي مقطعي است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايي امام خميني و در نتيجه استقرار حكومت اسلامي، بايد به عنوان رويدادي تلقي شود كه در طول تاريخ مي تواند درس آموز بوده و پايه هاي ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجري تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعي انقلاب ساز است .» (14)
پس از سال 61 هجري، اين رويداد در عرصه رفتار سياسي الگوي بسياري از حركت ها شده است: حركت توابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن علي، قيام محمد نفس زكيه و ابراهيم فرزندان عبدالله ... تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبري امام خميني همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهي شده اند . اقبال لاهوري، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته گاندي، نيز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهايي هندوستان مي داند . (16) ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب هايي كه در پي رويداد عاشورا صورت گرفته اند نيستيم و همچنين در پي صداقت و يا درستي و نادرستي اين نهضت ها نيز نيستيم; ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسي منشا حركت هايي عليه حاكمان ستم در دوره هاي گوناگون بوده و هست . و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت هاي حق طلبانه و عدالت خواهانه بناميم و بدانيم سخني به گزاف نگفته ايم . مصعب ابن زبير با اين كه خود را رقيب امام حسين (علیه السّلام) براي حكومت مي دانست مي گويد:
«و ان الاولي بالطف من آل هاشم
تاسوا فسنوا الكرام التاسيا (17)
مردان بزرگواري از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براي بزرگان تاريخ نمونه و الگو است .»
بسياري از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس آموزي اين رويداد براي همه جهانيان سخن گفته اند . از باب نمونه يكي از نويسندگان مصري به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن علي (علیه السّلام)» چنين مي نويسد:
«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردي، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند . از سفير مسيحي كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان .» (18)
آري عاشورا از چنان عمق و غنايي برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش هاي والاي انساني و الهام بخش انسان هاي آزاده و خداجو خواهد بود . عاشورا دانشگاهي است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بي سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مي آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامي چون: حسين بن علي (علیه السّلام)، قمر بني هاشم، زينب كبري و ديگر عاشورائيان تدريس مي كنند . ولي متاسفانه ما تاكنون نتوانسته ايم ارزش هاي عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهاني بشناسانيم . در يكي از فيلم هايي كه بر ضد اسلام به وسيله B . B . C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمي از آن را عزاداري و سوگواري هاي دوستداران امام حسين (علیه السّلام) تشكيل مي دهد . مفسر اين فيلم مي گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزاداري ها و اين همه عشق هدف دار شود و به سوي قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحي نمي تواند در برابر آن مقابله كند .» (19)
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس هاي آن در ابعاد گوناگون است .
فداكاري و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفاداري، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسداري از دين و ارزش ها، تولي و تبري، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروي دشمن، پرهيز از سستي و تنبلي در برابر تجاوز به ارزش ها، افشاي چهره دشمنان اسلام، توجه به معنويات حتي در جبهه جنگ، نفي نژادپرستي، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براي خدا و ... بخشي از درس هاي عاشورا است . البته همين درس ها كافي است كه يك ملت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مي تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد . همان گونه ملت ايران با الهام از همين درس هاي عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلي به نمايش گذاشت .
آن چه آورديم فهرست بخشي از درس ها و آموزه هاي عاشورا بود . صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مي توان آموخت . شرح و تفصيل درس هاي ياد شده در اين مقال نمي گنجد . از اين روي، به شرح نمونه هايي از درس ها در عرصه رفتار سياسي بسنده مي كنيم:

1 . عدالت خواهي و ستم ستيزي
 

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايي عدل يكي از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است . عاشورا به ما مي آموزد كه انسان مسلمان نمي تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بي تفاوت بماند; اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است . امام حسين (علیه السّلام) در يك سخنراني كه در منزل «بيضه » در برابر سپاهيان حر فرمودند:
«اي مردم . رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر كسي حاكم ستمگري را ببيند كه حلال خدا را حرام مي كند، عهد و پيمان الهي را مي شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگري رفتار مي كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند .» (20)
آن بزرگوار سپس از بني اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقي از سخنان پيامبر گرامي اسلام ياد كرده و مي فرمايد:
«مردم آگاه باشيد كه بني اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروي و بندگي خداي بخشنده سرپيچي كرده اند، فساد و تباهي را آشكار ساخته اند و حدود الهي را تعطيل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند . حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند . من از هر كس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم ... پس لازم است از روش من پيروي كنيد زيرا عمل من براي شما حجت و سرمشق است ...» (21)
از سخنان ياد شده چند نكته اساسي زير استفاده مي شود:
1 . مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است . اين برنامه بايد سر لوحه زندگي امت اسلامي در گستره تاريخ در هر سرزميني باشد .
2 . سكوت در برابر حاكم ستم، گناهي بس بزرگ و در حد گناه همان حاكم ستم است .
3 . حكومت يزيدي از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهي است . از اين روي مبارزه با او نيز تكليف الهي است .
امام در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:
«فلعمري ما الامام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذات الله; (22) به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسي است كه برابر كتاب خدا داوري كند . دادگر و متدين به دين حق باشد . وجود خويش را وقف و فداي فرمان خدا كند .»
امام حسين (علیه السّلام) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام; ما امام نداريم، تاييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراي شرايط امامت و حكومت نمي داند . زيرا كه اجراي حق و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد .

2 . درس عزت
 

يكي ديگر از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي، درس عزت است . امام حسين (علیه السّلام) و ديگر عاشورائيان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان با يكديگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور بايد از موضع عزت باشد . چرا كه در فرهنگ اسلامي، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خواري بدهد . ذلت و خواري با مسلماني قابل جمع نيست . بنابراين، مسلماني كه ذلت را پذيرفته مسلماني اش كامل نيست . بر اين اساس دو نوع زندگي خواهيم داشت: زندگي ذليلانه و زندگي عزتمندانه . زندگي عزتمندانه در پرتو پذيرش ولايت خدا و اولياء خدا، و زندگي ذليلانه در پرتو پذيرش ولايت كفر و شرك و دشمنان خداست . همراهي و دوستي با دشمنان خدا نيز ذلت و خواري است . بر همين اساس قرآن كريم مي فرمايد:
«يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوي و عدوكم اولياء; (23)
اي مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولايت بر نگيريد .»
عزت در سخن و عمل همه عاشورائيان تجلي دارد، ولي در سخن و عمل امام حسين (علیه السّلام) از همه بيش تر . همه اين بزرگواران مرگ با عزت را زندگي و زندگي با ذلت را عين مرگ مي دانستند . يكي از شعارهاي امام حسين (علیه السّلام) در روز عاشورا اين بود:
الموت خير من ركوب العار
و العار خير من دخول النار . (24) مرگ از پذيرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است .»
و نيز آن بزرگوار در روز عاشورا مي فرمود:
«اين ناكس پسر ناكس مرا به پذيرش يكي از دوكار ناچار كرده است . يا شمشير كشيدن و كشته شدن و يا پذيرش ذلت . ذلت از خاندان ما به دور است . هيهات كه ذلت و زبوني را اختيار كنم . نه خدا به ذلت من راضي است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن هاي پاكي كه مرا تربيت كرده اند . همچنين مردان غيرتمند و آزاده، كشته شدن را بر پيروي از انسان هاي پست ترجيح مي دهند .» (25)
آري، امام حسين (علیه السّلام) در دامن پدر و مادري تربيت شده است كه مرگ با عزت را زندگي، و زندگي با ذلت را عين مرگ مي دانست:
«فالموت في حياتكم مقهورين و الحياة في موتكم قاهرين .» (26)
آن بزرگوار در جاي ديگري مي فرمايد:
«و الله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد; (27) به خدا سوگند همانند افراد فرومايه تسليم شما نمي شوم و مانند بردگان نيز فرار نمي كنم .»
عزت حسيني به او اجازه نمي دهد كه براي اين كه چند روز بيش تر زنده بماند با فردي همانند يزيد بيعت كند . چرا كه بيعت با يزيد به معناي تاييد حكومت و كارهاي ناپسند او است . چنين كاري نه تنها شايسته آن امام همام كه حتي ياران او نيز نيست .
در سخنان ياد شده، امام (علیه السّلام) به ما مي آموزد كه در برابر غير خدا عزيز و سربلند باشيد و تنها در پيشگاه خدا متواضع باشيد .
آن بزرگوار در جاي ديگر مي فرمايد:
«فاني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما; (28) من در چنين محيط ذلت باري مرگ را جز سعادت و زندگي با اين ستمگران را جز رنج و نكبت نمي دانم .»
سخنان و رفتار امام حسين (علیه السّلام) و ديگر عاشورائيان درس است به همه شيعيان به ويژه كارگزاران نظام اسلامي و هشداري است به كساني كه خود را شيعه مي دانند ولي در اين حال خود را در اختيار غير خدا قرار داده و مرعوب و تسليم قدرت هاي بزرگ شده اند و ديگران را نيز به اين ذلت فرا مي خوانند .

پي نوشت ها :
 

1) صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني، ج 9، ص 57، ، 202، ارشاد اسلامي .
2) امالي صدوق، ص 118، مؤسسه اعلمي; ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، ص 123، مكتبة الصدوق، تهران .
3) مجمع البحرين، ج 2، ص 1156; تفسير نمونه، ج 23، ص 491 .
4) نك: فلسفه تاريخ، شهيد مطهري، ج 1، ص 13، صدرا .
5) يوسف، 12، 111 .
6) نهج البلاغه، نامه 69 .
7) رعد (13)، 11 .
8) انفال، 54 .
9) احزاب (33) آيه 62; فاطر (35) 43; فتح (48) آيه 23 .
10) مائده آيه 54 .
11) ناسخ التواريخ، سپهر، ج 1، ص 266، جواهر الكلام، ج 21، ص 25 .
12) حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج 1، ص 78 - 77، صدرا .
13) تاريخ طبري، ج 4، ص 304 .
14) صحيفه نور، ج 16، ص 179 .
15) اين شاعر مسلمان و انقلابي در اين باره چنين مي سرايد:
رمز قرآن از حسين آموختيم
زآتش او شعله ها افروختيم
تا قيامت قطع استبداد كرد
موج خون او چمن ايجاد كرد
خون او تفسير اين اسرار كرد
ملت خوابيده را بيدار كرد
16) درسي كه حسين (علیه السّلام) به انسانها آموخت، شهيد هاشمي نژاد، ص 447، انتشارات فراهاني .
17) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 249، دار احياء التراث العربي .
18) مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ج 2، ص 610، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، درسي كه حسين (علیه السّلام) به انسان ها آموخت، ص 450 - 447 .
19) همان .
20) تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 304 .
21) همان .
22) الارشاد، شيخ مفيد، ص 204 .
23) ممتحنه، آيه 1 .
24) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 68; بحارالانوار، ج 44، ص 192، ج 45، ص 50 .
25) تحف العقول، 249 .
26) نهج البلاغه، ص 51 .
27) بحارالانوار، ج 44، ص 191 .
28) تحف العقول، ص 249، تاريخ طبري، ج 4، ص 305 .
 

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : samsam